مهدویت در خصوص مسائل دینی و مهدویت
|
بصائر: ابراهیم بن ابی البلاد گفت بحضرت رضا(ع) عرض کردم عبدالکریم ابن احسان از عبیده بن عبدالله بن بشر خثمعی از پدرت نقل کرد که فرمود من پشت سر پدرم نشسته بودم بر مرکب می خواست برود بعریض پیر مردی را که سر و ریشش سفید شده بود ملاقات کرد گفت پائین آمد و پیشانی او را بوسید ابراهیم گفت من نمیدانم فرمود دست او را هم بوسید . بعد شروع کرد بگفتن فدایت شوم آن پیرمرد هم پیوسته او را سفارش می کرد در آخر گفتارش فرمود توجه به چهار رکعت داشته باش آن را وانگذار گفت پدرم از جای حرکت کرد تا آن پیرمرد پنهان شد بعد سوار شد گفتم پدرجان این شخص که بود که کاری نسبت به او نمودی که با احدی انجام ندادی پسرم او پدرم بود. ابوسعید مکاری از حضرت صادق (ع) نقل کرد که فرمود حضرت امیرالمومنین(ع) پیش ابابکر رفت رفت به او فرمود مگر پیامبر(ع) بتو دستور نداد که از من اطاعت کنی جواب داد نه ؛ اگر دستور بدهد انجام می دهم . فرمود: برویم بمسجد قبا مشاهده کردند پیامبر مشغول نماز است پس از تمام شدن نماز علی(ع) عرض کرد یا رسول الله(ع) من به ابا بکر گفتم خدا و پیامبرش به تو دستور دادند از من اطاعت کنی جواب داده است نه . پیامبراکرم(ص) فرمود من تو را دستور میدهم از او اطاعت کن. ابابکر خارج شد در بین راه ؛ عمر او را دید که بیمناک است پرسید پرسید چه شده ؛ جواب داد پیامبر اکرم(ص) به من چنین و چنان فرمود . عمر گفت مرگ بر ملتی که تو فرمانروای آنی تو سحر بنی هاشم را نمی دانی. نویسنده: الله اکبر از این آدمهایی که این همه کرامات را دیدند ولی برای حب دنیا انکار کردند نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: دینی ، ، برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |